به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

13.


می‌خواهم زمانی را در روز به یاد بیاورم که خالی از خیال تو باشد و من دلتنگ نباشم. اما هر چه بیشتر فکر می‌کنم کمتر لحظه‌ای را به یاد می‌آورم.

12.



تا کی این دل بیچاره باید تو آسمون یاد تو باشه؟ کاش تابلو ورود ممنوع رو از روز اول می‌نوشتی!

11.


باور نمی‌کردم که روزی روحم گنجایش این همه زخم را داشته باشد.

10


تو مطمئن هستی که فراموش می‌کنم و من یقین دارم که جز یاد و خاطر تو،  سالهاست که همه چیز را فراموش کرده‌ام.

9.


کاش اینجا هم رودخانه‏ای بود که در کنارش قدم می‏زدم و از دلتنگی‌هام براش می‌گفتم.

8.


تو دنیا کسی تا حالا واحدی برای اندازه‏گیری اعماق تنهایی معرفی کرده؟ شاید اگه واحد مشخصی بود معلوم میشد که من تنهاترم یا تو!

۷.

 

حتی خیال آغوشت مستم می‏کند، مست‏تر از وقتی که در آغوشت بودم.

6.


بوی باران یاد تو را پررنگ می‌کند و حرف‌هایت را یادآوری!

5.


قصه سوختن شمع مدت‌هاست که از یادها رفته، از همان روزی که پروانه‌ها به قهر از این دیار رفتند.

4.


همه‏ی خاطره‏هایم در گذشته جا ماندند، درست همان جایی که تو ماندی و دیگر نیامدی.