به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

17.


سال‌هاست که توی هوای دو نفره پاییزی من و یادت قدم میزنیم.

نظرات 5 + ارسال نظر
ری را جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

پاییز و هوای ابری و
بارون و ...
یاد تو و ...
بغض فروخورده ...
اونوقت بازم
عاشق پاییزم
لعنتی

مژگان امینی دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام قول بده اگر بهار باهم قدم زدید اینجا بنویسی

سلام دوست باوفا. از کجا میدونم که باوفایی؟ از اونجایی که کسی حوصله شنیدن این جور حرفا رو نداره ولی شما همچنان لطف داری.
فکر نمی کنم که بهاری در کار باشه و اگه این غیرممکن رخ داد حتما

روزگارمو دوشنبه 9 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ب.ظ http://mavgola.blogfa.com

سلام .وای چه تعبیر قشنگی. حظ کردم بخدا

سلام
لطف دارید مامان مهربون

حنانه پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ب.ظ http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.

بیشتر دل نوشتاتو خووندم. دوستشون داشتم !

آخ ازین قدم زدن های تک نفره توو هوای دو نفره !

سلام حنانه عزیز
تو همیشه مهربونی.

پویا دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:11 ق.ظ

پاییز لعنتی تر از همیشه است
مخصوصا آبان آن
مخصوصا آبان امسال
وقتی که در دامن پاییز شکست میخوری و شکسته میشوی نمیدانی کدام تکه مال توست و کدام تکه از دامان پاییز...
آنگاه تکه هایی از ابرها و بغض های پاییز و برگهتی خشک خیسانده در اشکهای پاییزانه در کنار تکه تکه تکه های تو میچسبد به تو و روح تو را و جسم تو را شکل میدهد.
هر آبان میشکنم
امسال هزار هزار پاره شد تکه هایم
تا کنون هم ارامش ندارم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد